جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

اسمان با طعم شامپاین

امروز حالم خوبه ، حتی  شاید اگر بگم خیلی خوب بازهم حق مطلب را ادا نکرده باشم
امروز خوشحالم ،خوشحالم که تونستم نتیجه صبر و تحمل و پایداری خودم را ببینم ، همیشه معتقد بودم برای اینکه طعم خوش بعضی چیزا را بچشی باید یکم صبر کنی ، باید غذا را با ارامش بخوری و مزمزه کنی تا بفهمی چه لذتی داره ، بعضی وقتا باید چشمات را ببندی و صورتت را رو به باد بگیری تا طراوتش را درک کنی ، جذب کنی ، اگر میخای لذت جریان اب روی تنت را حس کنی باید خودتو توی جریانش قرار بدی ، صبر کنی و سردی و نیشش را تحمل کنی تا محرمش بشی و لمسش کنی
اره دنیا هیچ چیزی را مفتی به ادم نمیده باید تحمل کنی ، هرچند قولی بهت نمیده که دست اخرمراد دلت را بهت بده ، یا بگیره اما ممکنه که چیزی بهتر و بیشتر از خواسته ات بده ، و این ریسکیه که باید برای رسیدن به خواسته ها کرد
بعضی چیزا مثل شامپاین میمونه که باید توی دهنت مزمزه اش کنی تا باورت کنه و روحش را بهت بده ، باید تحمل کنی ، مثل همون چایی سرگل لاهیجان که باید صبر کنی تا دم بیاد ، با اداب باهاش رفتار کنی و توی استکان خوشگل بریزیش ، نگاهش کنی و بعد بخوریش ، یاد فیلمای سرخ پوستی میافتم که شکارچی به شکارش میگه به گوشتش نیاز داره و شکار خودشو قربانی این خواسته میکنه و تن به شکار شدن میده ، برای من جنس همه اینا یکیه ، برای اینکه محرم کسی یا چیزی بشی ، برای اینکه روح و حس چیزی را لمس کنی باید تحمل کنی ، اروم باشی تا محرم بشی....
و من امروز خوشحالم
چون نزدیک دو سال برای درک لذت پرواز ، برای لمس ارامش و سکوت اسمون ، برای حس احساس فشار و هیجان ، برای این همه خلوت دلخواه و ناب صبوری کردم ، روزها خسته و بی حوصله صبح زود از خواب بیدار شدم ، رفتم برای پرواز و چیزی بجز انتظار بی حاصل بدست نیاوردم ، زمین خوردم ، خطر کردم ، هزینه دادم و حتی ضرر کردم ....
صبوری کردم تا تونستم ارامش یک پرواز دو ساعته را درک کنم و هیجان اون فشار کشنده را ، خوشحالم که صبوری کردم ، ای کاش تمام صبوری های ادما به مقصود برسه
سهمم را از اسمون فهمیدم و حالا میخام سهمم را بگیرم و چقدرخوبه که انقدر بخشنده و مهربونه که پاکی و زلالش را ازم دریغ نمیکنه ، خدایا شکر ارامشی بهم دادی که توش محتاج بنده هات نیستم و فقط باید چشم انتظار اسمونی باشم که با بخشندگی بارون رحمتت را به زمین خشک هدیه میده و زندگی بخشه ....  

 

نظرات 6 + ارسال نظر
جوادشیردل یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:10 ق.ظ

صبر بعدی برای درک لذت نوازندگی .
همین روزا .
هروقت که بخوای و شروع کنی .

نفس یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ق.ظ

اوهوم اوهوم
سلام جناب نوازنده؟
جناب علیزاده دست تنها موندن
اینجا چرا آیکون قلقلی نداره؟

آشنا یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:42 ب.ظ

سلام
تبریک میگم
امیدوارم تمام صبوری هات به مقصود برسه و یا چیزی بهتر و بیشتر از خواسته ات نصیبت بشه!

مینا یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام یک مطلبی از خاطرات شما خواندم .مربوط به دوست شما رضا دورخیز در ۳۰ تیر ۸۳ نوشتید .مطمئنی که ازدواج کرده بود ؟

مریم پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ب.ظ

سلام.خوشحالم که به انچه که انتظارش را کشیدی رسیدی البته نتیجه زحمتها و بی خوابیهاتو دیدی.امیدوارم که این پرواز باعث بشه روح خسته عزیزم را ارامش دهد تا من هم ارامش پیدا کنم .....یادت نره قول دادی منم با خودت ببری اما من میخوام پایین نیام میخوام تو اسمون ابی تو باشم چون به این ارامش احتیاج دارم ....دوست دارم میخوام به همه بگم که دوست دارم دوست خوبم.......

................ شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:43 ب.ظ

الان که باهات صحبت کردم دلمو انداختی که دوباره بیام اینجا
نمیدونی چقدر دلم میخاد پست بعدیت یه شکرنامه ی قشنگ از خدا باشه بابت چیزایی که میخاستی و الان بهش رسیدی
نمیدونی چقدر دلم میخاد سهم کوچیکی توی آرامشت داشته باشم..
امیدوارم خیلی زود اون پست رو بزنی و اینجا از قشنگیا بنویسی
صدای پای ارامش شنیدنیه عزیز من و لذتش فراموش نشدنی
مثل لذت پروازهایی .......................که نباید به خاطر سپرده بشن
توی دنیا هیچ کسی و هیچ چیزی به اندازه ی تو و غرور تو ارزش نداره پس براش خیلی قیمت بذار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد