جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

دلم برای نوشتن تنگ شده ، برای حرف زدن ، برای شنیدن
من به اندازه تمام حرفهای نگفتهو نشنیده به اندازه تمام خود سرکوبی هایم خسته ام
من از خودم به کار ، بی خیالی و دنده پهنی کوچ کرده ام ،  همیشه انقدر کارهای نیم خورده دورم هست که یادی از عهد دیرین خود نکنم
علی امروز ، خواسته یا ناخواسته همرنگ خاکستری دنیای ماشین زده امروز است خاکستری که از هیچ اتشفشانی به جا نمانده ، خاکستری شاهد شعله ای کوچک و کم فروغ در گذشته ای نه چندان دور ، اتشفشان درون من در خودم خفه شده و حتی خاکستری هم به جا نمانده
من تمام امیالم را درونم کشتم در شهری که ادم کشی جرم است به خیال خودداری خود را کشتم ، حرف من بر سر یک کلمه خاص نیست من حتی فرصت دوست داشتن را از خود گرفتم و امروز که مظلومانه و یا شاید مظلوم نمایانه در و ارام در دادگاه وجدانم منتظر حکم خود کشی خود هستم حتی توان سینه سپر کردن در برابر حکم قاضی را هم ندارم اگر سر به زیر انداختم نه به خاطر پشیمانی و ندامت است که دیگر میدانم دیدن و گشتن و چشم گرداندن بری چشمی که دیدن برایش عادت شده سودی ندارد
زندگی خیلی وقت است که برای من به مفهوم انتظار است.

سلام

سلام به همه از اونجا که خیلی وقته اینجا نیومدم و چیزی نگفتم امشب اومدم که بگم من هستم جای شما هم خالی

امروز بعد از مدتها یه چت درست حسابی زدم کلی مسخره بازی در اوردم میدونین خوبی چت اینه که کسی نمیشناستت هر چی بگی گفتی ، هیچ   کس ازت انتظار نداره که چطوری باشی بی قانون و مسخره
خیلی خوبه نه؟
راستی از مریم خبری نیست فکر کنم که رفته مسافرت
در هر حال نگران نباشین من هستم و زنده ام خوش باشین و فعلا بای

سال نو

سلام (البته با تاخیر)
امروز اومدم که سال نو را به شما تبریک بگم و برم خوب

سال نو بر همگی مبارک باشه و امید وارم که سالی سرشار از خوبی و کامیابی در پیش داشته باشین ، صد سال به (از) این سالها یه نکته جالب اینه که امسال هم سال میمونه و من دیگه ۲۴ ساله شدم خیلی احساسی پیری میکنم چه زود نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
از اونجا که این چند وقته بینی من گرفته و هیچ بویی را استشمام نمیکنم ، امسال بوی عید را هم حس نکردم ودرست مثل بوی محرم ، بوی رمضان و بوی ارامش که امسال هیچ  کدومشون به مشام من نرسیدواین چند زور هم که همش دل اسمون گرفته تفلکی بدجور بغض کرده همچین یه کشیده میخاد تا بغضش باز بشه و یکم گریه کنه تا راحت بشه اما ......
امسال بدم نمیومد که یه مسافرت کوچولو برم اما بدون دلیل خاصی منصرف شدم و به رسم عادت دیرینه مان امسال هم خونه نشینم البته تا پنجم که شرکت باز بشه و دوباره خودم را با درگیریهای دست ساز خودم مشغول کنم ، عجب دنیاییه این دنیای سایبر هر وقت بخای میشه کلی کار تراشید و کلی درگیری ایجاد کرد اصلا ساخته شده برای ادمای نا ارومی مثل من که حتما یکی باید سکشون بزنه تا احساس زنده بودن کنن ،
مجددا برای همه اونایی که میشناسم و نمیشناسم ارزوی پیروزی ، موفقیت و خوشبختی میکنم ، بلکه اینطوری همه سرشون به کار خودشون گرم بشه و از ما بکشن بیرون
خوش باشین