جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

برای کسی که نه عشقی تو زندگیش داره و نه امیدی تو دلش ، بدترین روز زندگیش روز تولدشه!

سلام بعد از حدود هفت ماه دوری از این وبلاگ متروک سلام اول به خودم که بیشتر از همه به اینجا سر میزنم و بعد به اونایی که ممکنه یه سری بیان این طرفا
روز تولد یه بهانه ای دستم داد تا سکوت جزیره را بشکنم و دو سه خط بنویسم ، اما نیومدنم دلیل خستگی از جزیره یا خوشی و خرمی و دل مشغولی نیست ، حرف تازه ای برای گفتن نداشتم که نیومدم ولی این چند وقتی که نبودم جزو روزای سخت زندگیم بود ولی از یه جهت هایی هم خیلی خوب بود .
بگذریم خیلی چیزا عوض شده ، و خیلی  اتفاقا افتاده که شاید اگر حال خوشی داشتم باید سی چهل تا پست میفرستادم اما خوب با تمام این اتفاقا و تغییرات حال هوای من خیلی عوض نشده ؛ هنوز خستگی ورد زبونه و دارم زندگی میکنم
این جمله ای که اون بالا نوشتم را دیروز یه دوست عزیزی برام  فرستاد که تا حالا اولین کسیه که تولد من یادش بوده ، خیلی به این حرفش فکر کردم اما خوشبختانه شامل حال من نمیشه
خلاصه اومدم بگم زندم
یا علی