جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

درد

می خواهم تکرار کنم
همان حرفهای تکراری
همان توصیف های همیشگی از چیزی به نام خودم
میخواهم فریاد کنم
روی دیوار با کلید کنده کاری کنم
با خط بد روی کاغذ بنویسم
میخواهم بگویم
میخواهم باز بگویم
"حرف هایی هست که نه می شود فریاد زد
نه می شود به کسی گفت
نه می شود جایی نوشت
این معنی درد است
"

امروز هم دلتنگم
از خستگی و خمودی بگذریم
اخر دیگر اینها تعریف من نیست
شکسته ام
زیر بار تمام انچه که مستحقش نیستم
نبودم

بگذریم
چاره ای جز این نیست
من دیگر ان مرد صبور دیروز
ان پاکباز و بی نیاز از همه و محتاج تو
ان شکست نا پذیر نیستم

.....

چقدر این روزها از ادما و دنیای عجیبشون تعجب میکنم ، نمیدونم مغزم گنجایش این همه عجایب را داره یا نه

رفاقت و صمیمیتی جایی نیست ، ادما تا وقتی که دلشون میخاد جواب ادم را میدن ، شاید بهتره بگم تا وقتی براشون فایده ای داری یا تا وقتی باهات کار دارن ، الان حداقل دست به نقد 5-6 تاشون توی ذهنم رد شدن که تو این یک ماه اخیر بیشتر از دوبار این کار را کردن ، باور کردنش سخته خودم هم باور نمیکنم 

عجب شخصیتی اجتماعی محکمی دارم من ، چه روابط خوبی ، چه دوستی های پایداری ، عجب دست بی نمکی

معمولا سعی میکنم به علامت ها و بازخورد رفتارم با بقیه توجه کنم و رفتار بقیه در قبال خودم را هم تحلیل کنم ، سعی میکنم تا دلیل رفتارهای ادمها با خودم را بفهمم و معمولا اگر متوجه اشکالی بشم سعی میکنم درستش کنم اما ادما خیلی پیچیده شدن ، شاید من این روزا پیچیدگی ادما را بیشتر میبینم ، روزای عجیبی داره از عمرم میگذره انقدر عجیب که از هر طرف با یک مشکل جدید روبرو میشم ، اینم از روابط اجتماعی و دوستانه ام 

باور کنیم یا نه به جرات میتونم بگم بالای 95 درصد ادمی دور برم مگسان دور شیرینی هستند ، من نمدیونم این شیرینی چه شهد و شکری داشته ، من هیچ وقت یه شیرینی نبودم ، که مگسی دورم جمع بشه چون چیزی نداشتم 

چقدر از این مردم دلم گرفته ، از دو رویی و سیاهیشون ، از بی معرفتیشون ، کی میتونه موبایلش را روی ادمی که ساعتها باهاش گفته و خندیده ، سفر رفته ، نون و نمک خورده و موقع شادی و ناراحتی هاش کنار خودش دیده سایلنت کنه و بی خیال به کارش برسه 

خدایا چرا مردم اینطوری شدن ، چطور میشه کسی برای جواب ندادن به یه دوست قدیمی که رفاقتش را همه جوره ثابت کرده شماره موبایلش را عوش کنه ! خدایا نکنه نظم دنیا از دست تو هم در رفته این همه بد بیاری و این همه بلایی که هر روز سر من میاد واقعا حقمه یا یه باگ توی سرنوشت من افتاده که اینجوری میشه 

پناه میبرم به خدا از زشتی و بی معرفتی این دنیا ، این دنیای عجیب و مردم عجوبه اش