سلام
میگم این چت هم چیزی خوبیه ، راحت و آسوده کافی یه : و بعد یه ( بزنی ، اونوقت میخندی به همین سادگی ، مهم هم نیست که از صورتک خندان خودت خجالت میکشی یا نه؟ اخه کسی صورت عبوست را نمیبینه!
چه روزای سختیه ، دوره فراموشی و مرگ مغزی ، مخصوصا اگه بخوای اداشو در بیاری . روزا و شبای بی رضا همچین یکم خاکستری پر رنگه ، باورم نمیشه که به این سادگی .... ، تو کار این زمونه موندم از خودم میپرسم اخه خدا چطور میخای حق رضا از زندگیش را بهش بدی ، چطور براش جبران میکنی ؟
اره رضا با همه محبتهاش ، با چونه گرمش با نفس خسته اش ، بدون کپسول اکسیژن ۵۰ کیلویی بدون نفرت و کینه پر از عشق و امید با روی سفید و دامن پاک سر بلند رفت ، رفت تا خیلی چیزا یادمون نره رفت تا خیلی چیزا یادمون بره.من موندم و قصه و غصه رضا با خاطرات و یاد ساعت های دراز هم صحبتی ها مون ، درد دلهای دل بزرگش و یاد روزای اول اشنایی مون تا روزای اخر دیدارمون ، من و حسرت از دست دادن یه برادر .....
روزای سختیه این روزا ، شب سختی بود امشب ، شب سختی هست امشب ، یه بغضی تو گلوی جزیره هست که نمیشکنه ، یه خاری تو گلومه که .... نه دیگه نمیگم ، خستگی مال من نیست من محکم تر از اونم که خسته بشم ، من از خستگی رد کردم
اره بریدم ، اونم از بیخ ، بریدم ، هم دل ، هم امید
نمیدونم ، بعضی وقتا از این ور و اونور وصله بی معرفتی و بی مرامی بهم میچسبید ، اما هیچ وقت به خودم نمیگرفتم ، ولی انگار نه ، انگار پر بی راه هم نمیگن ، تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ( اه از دست این مردم ) دیگه دارم باور میکنم که جزیره یه موجود بی احساس و سرد و منزویه ، داره باورم میشه که اسم جزیره برا یه ادم سنگی مثل من بلند پروازیه .
این چند وقت یکی از تفریحام شده اینکه بیام اینجا بنویسم و بعد پست نکرده ببندم و برم . اصل نوشتن و اروم شدنه ،ما که اروم میشیم
بقیه اش برا بعد
سلام وبلاگ قشنگ وجالبی داری به منم یه سری بزن
ممنون
سلام ای دوست جا خالی ؟حالا هم که اومدی با دلی پر درد اومدی . من تسلیت میگم اما بدون که خدا گلچینه . و حیف این گل بود که تو این خاک سرد و بی روح بمونه . و اما ای کاش مردم میدونستند که تو بی احساس و سنگدل نیستی اگه کسی اینگونه فکر میکنه بگو بیان و وبلاگتو بخونن تا باورشون و این وصله ها را نه خودت نه اون غریبه ها بچسبونن . جزیره ایا کمکی از دست ما ساخته هست ؟ما در خدمتیم تعارف نکن .