جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

جزیره

جزیره یه حسه یا شاید یه ارزو که عمرش اندازه عمر حافظه منه . جزیره منتظره تا معجزه عشق را ببینه

بغض جزیره

سلام
 میگم این چت هم چیزی خوبیه ، راحت و آسوده کافی یه : و بعد یه ( بزنی ، اونوقت میخندی به همین سادگی ، مهم هم نیست که از صورتک خندان خودت خجالت میکشی یا نه؟ اخه کسی صورت عبوست را نمیبینه!

چه روزای سختیه ، دوره فراموشی و مرگ مغزی ، مخصوصا اگه بخوای اداشو در بیاری . روزا و شبای بی رضا همچین یکم خاکستری پر رنگه ، باورم نمیشه که به این سادگی .... ، تو کار این زمونه موندم از خودم میپرسم اخه خدا چطور میخای حق رضا از زندگیش را بهش بدی ، چطور براش جبران میکنی ؟
اره رضا با همه محبتهاش ، با چونه گرمش با نفس خسته اش ، بدون کپسول اکسیژن ۵۰ کیلویی بدون نفرت و کینه پر از عشق و امید با روی سفید و دامن پاک سر بلند رفت ، رفت تا خیلی چیزا یادمون نره رفت تا خیلی چیزا یادمون بره.من موندم و قصه و غصه رضا با خاطرات و یاد ساعت های دراز هم صحبتی ها مون ، درد دلهای دل بزرگش و یاد روزای اول اشنایی مون تا روزای اخر دیدارمون ، من و حسرت از دست دادن یه برادر .....

روزای سختیه این روزا ، شب سختی بود امشب ، شب سختی هست امشب ، یه بغضی تو گلوی جزیره هست که نمیشکنه ، یه خاری تو گلومه که .... نه دیگه نمیگم ، خستگی مال من نیست من محکم تر از اونم که خسته بشم ، من از خستگی رد کردم
اره بریدم ، اونم از بیخ ، بریدم ، هم دل ، هم امید

نمیدونم ، بعضی وقتا از این ور و اونور وصله بی معرفتی و بی مرامی بهم میچسبید ، اما هیچ وقت به خودم نمیگرفتم ، ولی انگار نه ، انگار پر بی راه هم نمیگن ، تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ( اه از دست این مردم‌ ) دیگه دارم باور میکنم که جزیره یه موجود بی احساس و سرد و منزویه ، داره باورم میشه که اسم جزیره برا یه ادم سنگی مثل من بلند پروازیه .

این چند وقت یکی از تفریحام شده اینکه بیام اینجا بنویسم و بعد پست نکرده ببندم و برم . اصل نوشتن و اروم شدنه ،‌ما که اروم میشیم

بقیه اش برا بعد
نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 01:26 ق.ظ http://www.mehrdamehr.persinblog.com

سلام وبلاگ قشنگ وجالبی داری به منم یه سری بزن
ممنون

مریم پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام ای دوست جا خالی ؟حالا هم که اومدی با دلی پر درد اومدی . من تسلیت میگم اما بدون که خدا گلچینه . و حیف این گل بود که تو این خاک سرد و بی روح بمونه . و اما ای کاش مردم میدونستند که تو بی احساس و سنگدل نیستی اگه کسی اینگونه فکر میکنه بگو بیان و وبلاگتو بخونن تا باورشون و این وصله ها را نه خودت نه اون غریبه ها بچسبونن . جزیره ایا کمکی از دست ما ساخته هست ؟ما در خدمتیم تعارف نکن .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد