سلام حالا ساعت کامپیوتر من ۱:۰۵ نیمه شب را نشون میده و بارون نسبتا تندی در حال باریدنه
هنوز خیلی ها زیر اوار های بم موندن و من تنها کاری که کردم اینه که افسوس خوردم و اه کشیدم ، خیلی مسخرس نه؟
امروز برام یه روز عجیبه یه نفر یه چیزی بهم گفته که مجبور شدم فکر کنم راستش از این که خواب زمستونیم (اونم زمستون قطبی یا حتی بدتر) به هم خورده خیلی رازی نیستم الان دوست نداشتم زیاد فکر کنم اما خوب نشد......
در هر حال ادم بعضی وقتها باید به حادثه ها و اتفاقاتی که اطرافش میافته فکر کنه اینم یکی از اون مورداس و من موندم که چی کار کنم ، میدونین من همیشه در معرض برداشت های غلط از رفتارم هستم این بنده خدا می گفت تقصیر خودمه اما من فقط سعی میکنم که خودم باشم نه کمتر نه بیشتر ، اینه که همیشه باید برای اینو اون توضیح بدم که بابا من هدفم اینه فکرم اینه اخرشم که هیچی به هیچی، هر کی هرچی که دوست داره تعبیر میکنه .به قول اون شعر که میگه :
هر کسی از ذن خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من
حالا شده نقل کار ما ،البته این مورد را احساس کرده بودم ولی نمیخاستم همچین چیزی را زمینه سازی کنم و صرفا سرم به کار خودم بود ..
در هر حال ادم یه روزی باید به یه چیزایی فکر کنه شاید امروز هم نوبت منه اما اصلا تمرکز ندارم و نمی تونم زیاد بهش فکر کنم ، همچین احساس میکنم که وضعیت خوبی ندارم دلم میخاد که تو یه شرایط بهتری و با یک ارامش کامل به قضیه فکر کنم خلاصه شرایط زیاد بر وفق مراد نیست
لالا دارم برم بخابم شما هم همین کار را بکننین!!!!
سلام حالتون خوب باشه
قبل از هر چیر لازم میدونم این واقعه غم انگیز را به شماوتمام کسانی که بوی عشق را میشناسند تسلیت بگم.
دلم خیلی گرفته خدا همه انسانها را با مشتی خاک آفرید،به یک اندازه.و با شبنمی که نامش را عشق نهاد آن را طراوت داد و آدم اولین گمراه این طراوت بود.پس به زمین فرستاده شد.وای کاش به زمین فرستاده نمیشدکه این همه رنج و مشقت را تحمل کند.ولی خدائ بزرگ ما حکیم و هیچ کار اون بی حکمت نیست.
پس به خذائ حکیم میسپارمت موفق باشی.